تحلیلگر مسائل بینالملل گفت: توافق تجاری اخیر میان آمریکا و اتحادیه اروپا، که در ۲۸ ژوئیه ۲۰۲۵ در اسکاتلند به امضا رسید، به ظاهر از یک جنگ تعرفهای تمامعیار جلوگیری کرده است. با این حال، این توافق که با فشارهای دونالد ترامپ و تهدید به افزایش تعرفهها تا ۳۰ درصد شکل گرفت، بیش از آنکه نشانهای از همکاری متقابل باشد، نمایانگر سلطه اقتصادی آمریکا بر اروپا است. تعهد اتحادیه اروپا به خرید ۷۵۰ میلیارد دلار انرژی و سرمایهگذاری ۶۰۰ میلیارد دلاری در آمریکا، در کنار پذیرش تعرفه ۱۵ درصدی بر اکثر صادرات محصولات اروپایی، پرسشهایی جدی درباره استقلال اقتصادی اروپا و پیامدهای آن بر اقتصاد جهانی مطرح میکند. آیا این توافق بهمعنای ثبات تجاری اروپا است یا بهنوعی تسلیم شدن راهبردی در برابر آمریکا است که شکافهای موجود در نظم جهانی را تعمیق خواهد کرد؟
مشارکت، برابر نیست
سعید جلیلوند در گفتگو با سایت شورای راهبردی روابط خارجی اظهار داشت: توافق تجاری اخیر میان آمریکا و اتحادیه اروپا نه یک مشارکت برابر، بلکه نتیجه فشارهای یکجانبه دولت ترامپ است. تحلیلگر مسائل بینالملل معتقد است که این توافق، بیش از آنکه به نفع اقتصاد جهانی باشد، منافع آمریکا را تأمین میکند. جلیلوند توضیح میدهد: «ترامپ با استفاده از اهرم تهدید تعرفههای سنگین، اروپا را در موقعیتی قرار داد که چارهای جز پذیرش توافق نداشت. این توافق ظاهراً از جنگ تجاری جلوگیری کرده، اما در واقع، اروپا را به پذیرش یک رابطه تجاری نابرابر وادار کرده است».جلیلوند به پیچیدگیهای ساختار تصمیمگیری اتحادیه اروپا اشاره میکند که مذاکرات را دشوار کرده بود. با وجود تلاشهای اولیه اروپا برای پیشنهاد تعرفههای صفر در برابر صفر، اختلافات داخلی میان کشورهای عضو، بهویژه بین فرانسه و آلمان، توانایی اروپا برای مقاومت در برابر فشارهای آمریکا را کاهش داد.
تحلیلگر مسائل بینالملل میافزاید: «فرانسه خواستار رویکردی سختگیرانهتر بود، اما آلمان و ایتالیا، به دلیل وابستگی اقتصادی به بازارهای صادراتی، ترجیح دادند به توافقی حداقلی تن دهند.» به گفته وی، این ناهماهنگی، نشاندهنده ضعف ساختاری اتحادیه اروپا در برابر راهبردهای تهاجمی تجاری آمریکا است.جلیلوند همچنین به ماهیت غیرواقعی برخی تعهدات این توافق، بهویژه در بخش انرژی، پرداخته و با استناد به تحلیلگرانی مانند مت اسمیت از شرکت کپلر، تأکید دارد که «هدف ۲۵۰ میلیارد دلار خرید سالانه انرژی از آمریکا، با توجه به برنامه کربنزدایی اروپا و تعهدات سهامداران شرکتهای اروپایی، غیرقابلدسترس به نظر میرسد.» این موضوع، «نشاندهنده تحمیل ارادهای است که بیش از آنکه مبتنی بر واقعیتهای اقتصادی باشد، به دنبال نمایش قدرت سیاسی و اقتصادی است».
پیامدهای اقتصادی جهانی
جلیلوند در تحلیل خود به پیامدهای این توافق بر اقتصاد جهانی میپردازد و اعتقاد دارد که «این توافق میتواند نظم تجاری بینالمللی را به سمت بیثباتی سوق دهد». او توضیح میدهد: «تعرفه ۱۵ درصدی بر کالاهای اروپایی، از جمله خودرو، دارو و نیمهرساناها، هزینههای تولید و مصرف را در اروپا افزایش خواهد داد. این امر نهتنها به کاهش ۰.۵ درصدی تولید ناخالص داخلی اتحادیه اروپا منجر میشود، بلکه زنجیرههای تأمین جهانی را نیز تحت تأثیر قرار میدهد».به باور تحلیلگر مسائل بینالملل، «این توافق با افزایش وابستگی اروپا به انرژی و سرمایهگذاری در آمریکا، توازن تجاری را به نفع ایالات متحده تغییر خواهد داد.» او هشدار میدهد که «این روند میتواند به تضعیف استقلال اقتصادی اروپا منجر شود و دیگر اقتصادهای بزرگ، مانند چین و ژاپن، را نیز تحت فشار قرار دهد تا به شرایط مشابهی تن دهند.» جلیلوند میافزاید: «ترامپ با الگوبرداری از توافق با ژاپن، نشان داد که راهبرد او مبتنی بر ایجاد هراس و سپس ارائه راهحلهایی است که به نفع اقتصاد آمریکا باشد. این رویکرد، نظم مبتنی بر قوانین تجارت جهانی را تضعیف میکند».این کارشناس همچنین به گزارش صندوق بینالمللی پول اشاره میکند که خطرات اقتصادی جهانی را به دلیل عدم قطعیتهای تجاری، صعودی ارزیابی کرده است. جلیلوند معتقد است که «این توافق، اگرچه در کوتاهمدت از یک جنگ تجاری جلوگیری کرده، اما در بلندمدت میتواند با افزایش هزینههای تجاری و کاهش رقابتپذیری، اقتصاد جهانی را با چالشهای جدی مواجه کند». به اعتقاد او، «کشورهایی که از نظر اقتصادی آسیبپذیرتر هستند، مانند اقتصادهای در حال توسعه، بیشترین آسیب را از این نابرابریهای تجاری متحمل خواهند شد».
راهبرد سلطهجویانه آمریکا و واکنشهای احتمالی
جلیلوند در بخش دیگری از تحلیل خود به چالشهای پیشروی کشورها در مواجهه با سیاستهای سلطهجویانه آمریکا میپردازد و خاطرنشان میکند که «راهبرد ترامپ، که مبتنی بر تهدید و مذاکره با ضربالاجلهای کوتاهمدت است، به دیگر کشورها نشان داده که مقاومت در برابر آمریکا هزینههای سنگینی دارد.» با این حال، او متذکر میشود که «این رویکرد میتواند به ایجاد ائتلافهای جدید علیه سلطه آمریکا منجر شود». جلیلوند میگوید: «کشورهایی مانند چین، هند و حتی برخی اعضای اتحادیه اروپا ممکن است به دنبال تقویت همکاریهای منطقهای و کاهش وابستگی به بازار آمریکا باشند».
او به تجربه شکست توافق تجاری آمریکا و چین در سال ۲۰۲۰ اشاره میکند و هشدار میدهد که «تعهدات بزرگ این توافق، مانند خرید انرژی، ممکن است به دلیل غیرواقعی بودن با شکست مواجه شوند.» تحلیلگر مسائل بینالملل معتقد است که «این شکستها میتواند به بیاعتمادی بیشتر در نظام تجارت جهانی منجر شود و فضا را برای شکلگیری نظمهای تجاری جایگزین باز کند. او میافزاید: «اروپا باید از این تجربه درس بگیرد و به جای تسلیم، به دنبال تقویت استقلال راهبردی خود باشد».
کُرنش در برابر ترامپ فاجعهبار است
همسویی تصنعی رهبران جهان با رئیسجمهور ایالات متحده، نهتنها دستاوردی به همراه ندارد، بلکه پیامدهای تحقیرآمیز و زیانباری هم در پی خواهد داشت.به گزارش ایسنا، رسانه انگلیسی در مقالهای به بررسی پیامدهای نزدیکی رهبران جهان به «دونالد ترامپ» رئیسجمهور ایالات متحده پرداخته و تاکید کرده است که روابط خارجی در دوران او نه بر پایه منافع مشترک یا راهبردهای پایدار، بلکه بر اساس امیال شخصی و متغیر شخص ترامپ شکل میگیرد.
روزنامه «گاردین» در این مقاله مینویسد: «نارندرا مودی» نخستوزیر هند آخرین رهبری است که به این واقعیت پی برده است. مودی زمانی ترامپ را «دوست واقعی» خود مینامید و اوج این رابطه در گردهمایی «هَودی مودی» در سال ۲۰۱۹ در تگزاس بود، جایی که آنها دست در دست یکدیگر ظاهر شدند. اما این رابطه بهسرعت با اعمال تعرفههای ترامپ و نزدیکی او به پاکستان فروپاشید. گاردین در ادامه خاطرنشان کرده که مودی تنها قربانی این رفتار نبوده است.
«امانوئل ماکرون» رئیسجمهور فرانسه نیز زمانی با شکوه و تشریفات از ترامپ استقبال کرد، اما پس از اختلاف بر سر موضوع غزه، ترامپ او را رها کرده و «شیفته تبلیغات» خواند. همچنین «اورزولا فون درلاین» رئیس کمیسیون اروپا با سفر به زمین گلف ترامپ در اسکاتلند برای جلب حمایت او، نهایتا با یک قرارداد تجاری تحقیرآمیز روبهرو شد.به نوشته گاردین، ترامپ روابط خارجی را از مسیر سنتی قدرت و سیاست به عرصه روابط شخصی تقلیل داده است. از سوی دیگر، «کلودیا شینباوم» رئیسجمهور مکزیک نیز ابتدا از سوی ترامپ تحسین شد، اما اندکی بعد به تهاجم نظامی تهدید شد! رهبران کشورهایی چون کانادا، آلمان، ژاپن، کرهجنوبی و آفریقای جنوبی نیز بهنحوی مشابه ناکام ماندند.
گاردین هشدار داده که این تجربهها باید برای «کر استارمر» نخستوزیر بریتانیا نگرانکننده باشد؛ آن هم در آستانه دومین سفر رسمی ترامپ به لندن. این رسانه انگلیسی، رویکرد استارمر را «نامناسب و بیفایده» توصیف کرده است. گرچه استارمر این رابطه را یک دستاورد میپندارد، اما ترامپ خواستههای او درباره آتشبس در غزه را نادیده گرفته، با بهرسمیتشناختن کشور فلسطین مخالفت کرده، با نشست آلاسکا موقعیت پوتین را تقویت کرده و سیاستهای تجاریاش به کارگران بریتانیایی آسیب زده است.است
نهتنها ترامپ را لایق سفر دوم و توجهاتی که از آن حاصلش میشود ندانسته، بلکه اساسا این سفر را برای بریتانیا زیانبار توصیف کرده و گفته است که او از آن بهعنوان فرصتی برای خودنمایی و ایراد سخنان تفرقهافکنانه بهره خواهد برد. به باور گاردین، این وضعیت بریتانیا را به چشم جهانیان همچون یک «دولت دستنشانده» نشان خواهد داد. گاردین نوشته است که رابطه «ویژه» بریتانیا و آمریکا اکنون به چرخهای از وابستگی بازگشته که بیش از هر چیز به دوران استعمار شباهت دارد.این رسانه در عین حال مثالهایی از رهبران مقاوم در برابر ترامپ ذکر کرده است.
مودی پس از فاصله گرفتن از ترامپ و همچنین «شی جینپینگ» رئیسجمهور چین با نطق غرای خود نشان دادند که ایستادگی و داشتن گزینههای جایگزین، نتیجهبخشتر از تسلیم است. پوتین نیز با بهرهگیری از انعطاف و در عین حال حفظ قاطعیت، توانسته از ضعف ترامپ بهره ببرد.این مقاله افزوده است که «بنیامین نتانیاهو» نخستوزیر اسرائیل و همچنین «کیم جونگ اون» رهبر کرهشمالی موفق شدند ترامپ را به حمایت یا امتیازدهی وادارند. بهویژه پس از حمله متجاوزانه نتانیاهو به ایران در ژوئن، ترامپ با وجود تردید اولیه، همراه شد و سپس تلاش کرد دستاوردهای ادعایی را به نام خود ثبت کند.
گاردین همچنین از مقاومت «لوئیس ایناسیو لولا دا سیلوا» رئیسجمهور برزیل یاد کرده است که با وجود تعرفههای ۵۰ درصدی و انتقادهای مکرر ترامپ، حاضر به عقبنشینی نشد. لولا اعلام کرده است که اگر آمریکا مایل به تجارت نباشد، «جهان بزرگ است و مشتاق همکاری با برزیل».به گزارش رسانه انگلیسی، نزدیکی و چاپلوسی نسبت به ترامپ نه تنها سودی ندارد، بلکه پیامدهای تحقیرآمیز و زیانباری در پی خواهد داشت. این روزنامه هشدار میدهد که اگر نخستوزیر بریتانیا همچنان در پی جلب رضایت و چاپلوسی از ترامپ باشد، تنها نتیجه آن تحمیل هزینههای اخلاقی، وابستگی مضاعف و آسیب به وجهه بینالمللی کشورش خواهد بود.

شما چه نظری دارید؟